حتماً تا به حال در اخبار اقتصاد شنیدهاید که میگویند: “امروز شرکت جدیدی وارد بورس شد و سهامش را در قالب عرضه اولیه فروختند” یا شاید از دوستانتان شنیدهاید که میگویند: “در عرضه اولیه فلان شرکت سهام خرید کردم و سود خوبی گرفتم، اما الان دیگر خریدش به صرفه نیست.” و.. اما عرضه اولیه دقیقاً چیست و چرا اینقدر می تواند مهم باشد؟
در این مقاله قصد داریم به زبان ساده درباره چگونگی ورود سهام شرکتها به بورس و مفهوم عرضه اولیه صحبت کنیم و شما را با این فرآیند آشنا خواهیم کرد.
عرضه اولیه به زبان ساده
عرضه اولیه که به آن IPO (Initial Public Offering) هم میگویند، یعنی وقتی یک شرکت که تا حالا به صورت خصوصی فعالیت میکرده، برای اولین بار بخشی از سهام خود را به مردم عادی در بورس میفروشد. این یعنی فرصتی فراهمء میشود که شما هم میتوانید سهامدار آن شرکت بشوید. قبل از این اتفاق، فقط صاحبان اصلی شرکت و بعضی سرمایهگذاران خاص سهامدار بودند، اما حالا هر کسی میتواند بخشی از مالکیت شرکت را بخرد و جز سهامداران آن شود و در سود و زیان آن شرکت سهیم باشد.
برای اینکه بهتر متوجه شوید، تصور کنید یک شرکت تولیدکننده لوازم الکترونیکی که سالها به صورت خصوصی کار میکرده، تصمیم میگیرد وارد بورس شود. این شرکت مثلاً ۱۰ درصد از سهام خود را به مردم میفروشد، یعنی آن را در دسترس افراد عادی قرار میدهد که خرید کنند و سرمایهگذاران جدید شرکت شوند. این همان عرضه اولیه است که دو فایده مهم نیز دارد: اول اینکه شرکت پول جدیدی برای رشد و توسعه به دست میآورد، و دوم اینکه مردم عادی هم میتوانند با خرید سهام، در سود شرکت شریک شوند.
معمولاً قیمت سهام در عرضه اولیه را طوری تعیین میکنند که برای خریداران جذاب باشد و آنها را ترغیب به خرید کند، بعد از عرضه اولیه ممکن است مقداری قیمت سهام بالا برود؛ هرچند همیشه هم اینطور نیست که بعد از عرضه اولیه قیمت سهام رشد کند.
اما موفقیت عرضه اولیه به چیزهای مختلفی بستگی دارد، مثل اینکه خود شرکت چقدر معتبر است، خب طبیعتا اگر شرکتی معتبر و شناخته شده مثل تسلا سهامش را عرضه کند، افراد خیلی رغبت بیشتری برای خرید آن دارند تا شرکت هایی که ناشناخته یا بد سابقه هستند. همچنین موفقیت عرضه اولیه به این بستگی دارد که وضعیت کلی بازار سرمایه چگونه است، امکان رقابت موفق با سایر سهامها وجود دارد یا خیر؟ و اینکه آینده فعالیت شرکت چطور به نظر میرسد.
در مجموع همانطور که گفتیم بعد از عرضه اولیه ممکن است قیمت سهام ثابت نماند و بالا و پایین شود.
فرآیند عرضه هم به شرکتها کمک میکند تا رشد کنند، هم به مردم فرصت میدهد تا در کسبوکارهای خوب سرمایهگذاری کنند. به همین دلیل است که عرضه اولیه اینقدر در بورس مهم است و همه دربارهاش صحبت میکنند.
دلیل محبوبیت عرضه اولیه چیست؟
میتوان گفت دلایل روشنی برای استقبال گسترده از عرضههای اولیه وجود دارد. نخست آنکه معمولاً قیمت عرضه اولیه پایینتر از ارزش واقعی سهم در آینده تعیین میشود، به این معنا که سرمایهگذاران امکان خرید سهام را با قیمتی مناسبتر نسبت به قیمت آتی آن در بازار پیدا میکنند. این ویژگی، فرصتی جذاب برای کسب سود در بلندمدت فراهم میآورد.
دومین دلیل، احساس امنیت بیشتر سرمایهگذاران است، زیرا شرکتهای متقاضی ورود به بورس پیش از عرضه، تحت بررسیهای دقیق مالی و حسابرسیهای قانونی قرار میگیرند. این فرآیند تا حد زیادی از شفافیت و سلامت مالی شرکت اطمینان ایجاد میکند.
سوم آنکه عرضه اولیه برای بسیاری از افراد، نقطه آغاز مناسبی برای ورود به بازار سرمایه با ریسک کنترلشده و سرمایههای محدود محسوب میشود. این ویژگی به ویژه برای تازهواردان جذاب است، چرا که امکان مشارکت در بازار را حتی با مبالغ کم فراهم میکند.
با این حال، این پرسش مطرح میشود که آیا همواره سرمایهگذاری در عرضههای اولیه سودآور است؟ پاسخ به این پرسش نیازمند بررسی و تحلیل دقیق است، زیرا موفقیت در این زمینه همواره تضمینشده نیست. در مجموعه MHS، هنگامی که با سرمایهگذاران نوپا گفتوگو میکنیم، یکی از پرسشهای متداول آنها این است که آیا خرید عرضه اولیه تصمیم درستی است یا خیر.
واقعیت این است که صرف عنوان “عرضه اولیه” نمیتواند ملاک تصمیمگیری باشد، بلکه عوامل متعددی باید مورد توجه قرار گیرد، از جمله ماهیت شرکتی که عرضه میشود، روش قیمتگذاری سهام، برنامههای آتی شرکت برای رشد و توسعه، و سایر متغیرهای مؤثر.
در بخش بعدی، به این موضوع خواهیم پرداخت که اساساً چه انگیزههایی یک شرکت را به ورود به بورس سوق میدهد و چه فرآیندهایی پشت صحنه عرضه اولیه وجود دارد. این بررسی به درک بهتر شرایط و تصمیمگیری آگاهانه کمک خواهد کرد.
عوامل سوق دهنده یک شرکت به سوی بورس
وقتی یک شرکت تصمیم میگیرد وارد بورس شود و عرضه اولیه انجام دهد، پشت این تصمیم یک فرآیند طولانی از بررسیها، تحلیلها و برنامهریزیهای دقیق وجود دارد. اینطور نیست که یک شبه بگویند “خب برویم توی بورس!” و کار تمام شود. حالا بیایید ببینیم اصلاً چرا شرکتها به سمت عرضه اولیه میروند و چه مراحلی را باید طی کنند.
اولین و مهمترین دلیل: جذب سرمایه بدون نیاز به وام گرفتن.
یکی از اصلیترین دلایلی که شرکتها به فکر بورس میافتند، این است که میخواهند سرمایه مورد نیازشان را بدون اینکه مجبور باشند از بانک وام بگیرند یا زیر بار قرض و بدهی بروند، تأمین کنند. به جای اینکه به بانک مراجعه کنند و با پرداخت سودهای سنگین وام بگیرند، بخشی از سهام شرکت خود را به مردم میفروشند. اینطوری پول نقد مستقیم وارد شرکت میشود.
مثلاً فرض کنید یک شرکت تولیدی میخواهد خط تولید جدیدی راهاندازی کند یا تجهیزاتش را ارتقا دهد. اگر وارد بورس شود و عرضه اولیه موفقی داشته باشد، هم سرمایه مورد نیازش را به دست میآورد، هم اعتبارش در بازار بیشتر میشود. این روش خیلی به صرفهتر از گرفتن وام با بهرههای بالا است.
دلیل دوم: اعتباربخشی به برند و شفافیت مالی
شرکتی که وارد بورس میشود، ملزم است صورتهای مالی دقیق، شفاف و حسابرسیشده ارائه دهد. یعنی دیگر نمیتواند مثل قبل هر طور که دلش خواست عمل کند. تمام فعالیتهای مالی و عملکرد شرکت زیر ذرهبین ناظران بازار و سهامداران قرار میگیرد.
این شفافیت مالی دو مزیت بزرگ دارد: مزیت اول اینکه اعتماد سرمایهگذاران را جلب میکند. مردم وقتی ببینند یک شرکت تمام اطلاعات مالیاش را به صورت شفاف منتشر میکند، راحتتر به آن اعتماد میکنند.
مزیت دوم هم اینکه ارزش برند را افزایش میدهد. ورود به بورس مانند یک مهر تأیید رسمی است که روی شرکت میخورد و باعث میشود نام آن شرکت در بین مردم و کسبوکارها معتبرتر شود.
به همین خاطر، بسیاری از شرکتها بورس را یک فرصت طلایی برای رشد کسبوکار و افزایش اعتبار خود میدانند.
مسیر ورود به بورس
البته این فرآیند آنقدرها هم ساده نیست. شرکتها باید مراحل مختلفی را طی کنند، از جمله تهیه و ارائه گزارشهای مالی معتبر، همچنین دریافت تاییدیه از سازمان بورس و بعد از آن تعیین قیمت عرضه اولیه و در نهایت، فروش سهام به عموم مردم.
در ادامه، بیشتر درباره این مراحل و چگونگی انجام یک عرضه اولیه موفق صحبت خواهیم کرد.
اما نکته کلیدی این است که ارزش اولیه صرفاً یک نقطه آغاز محسوب میشود، نه پایان راه.
بسیاری از سرمایهگذاران تصور میکنند که با ورود یک شرکت به بورس و انجام عرضه اولیه، فرآیند تکمیل شده و همه چیز به پایان رسیده است. در حالی که واقعیت کاملاً متفاوت است. در حقیقت، اینجا آغاز مرحله جدیدی است که در آن شرکت موظف خواهد بود به صورت مستمر گزارشهای عملکردی ارائه دهد و تحت نظارت دقیق بازار و سهامداران قرار بگیرد.
در ادامه به این موضوع خواهیم پرداخت که آیا عرضه اولیه همواره سودآور است یا خیر. اگر اخبار بورس را پیگیری کرده یا با سرمایهگذاران صحبت کرده باشید، احتمالاً با این ادعا مواجه شدهاید که “عرضه اولیه همیشه سودده است” یا ” تاکنون هیچ ضرری از عرضه اولیه گزارش نشده است.”
اما باید به این موضوع به صورت واقعبینانه نگاه کرد: آیا واقعاً در تمام شرایط، عرضه اولیه یک فرصت سرمایهگذاری بینقص محسوب میشود؟ یا اینکه گاهی تنها تحت تاثیر جو هیجانی بازار، ارزشی بیش از حد واقعی به آن نسبت داده میشود؟
سوال اصلی این است: آیا عرضه اولیه الزاماً سودآور است؟
باید بگوییم که بله، اما نه در همه موارد.
در سالهای گذشته، به ویژه در بازار سرمایه ایران، بسیاری از عرضههای اولیه بازدهی مطلوبی برای سرمایهگذاران به همراه داشتند. اما این موضوع عمدتاً متاثر از شرایط خاص آن دوره بود، از جمله تعداد محدود عرضهها، استقبال گسترده سرمایهگذاران و رونق بازار. با این حال، امروزه شرایط تغییر کرده است: هم تعداد عرضههای اولیه افزایش یافته و هم بازار دیگر آن روند صعودی پر شتاب گذشته را تجربه نمیکند.
راهکار چیست؟
نکته حائز اهمیت این است که سرمایهگذار بتواند عرضههای اولیه دارای پتانسیل رشد واقعی را از موارد صرفاً هیجانی تشخیص دهد. زیرا همه عرضههای اولیه یکسان نیستند و برخی از همان ابتدا با چالشهایی مواجه هستند.
۱. قیمتگذاری نادرست: برخی شرکتها سهام خود را با قیمتی بالاتر از ارزش ذاتی عرضه میکنند، که موجب میشود سرمایهگذار از همان ابتدا با زیان مواجه شود.
۲. شرکتهای فاقد برنامه رشد: اگر شرکتی که عرضه اولیه شده، مدل درآمدی پایدار نداشته باشد یا در صنعتی با رشد محدود فعالیت کند، احتمال کاهش ارزش سهام آن پس از مدتی وجود دارد.
۳. روند نزولی بازار: حتی در صورت عملکرد مطلوب یک شرکت، اگر کلیت بازار در فاز اصلاحی قرار داشته باشد، ممکن است سهام این شرکت نیز نتواند رشد مناسبی را تجربه کند. نوسانات بازار امری اجتنابناپذیر است و عرضه اولیه نیز از این قاعده مستثنی نیست.
برای مثال فرض کنید یک شرکت دارویی وارد بورس میشود. در روزهای نخست، تحت تأثیر جو مثبت بازار، قیمت سهام آن افزایش مییابد. اما پس از مدتی مشخص میشود که این شرکت به دلیل مشکلات در تأمین مواد اولیه قادر به ادامه تولید نیست. در چنین شرایطی، کاهش ارزش سهام آن دور از انتظار نخواهد بود.
در مقابل، شرکتی را در نظر بگیرید که در حوزه فناوری اطلاعات فعالیت دارد و با برنامهریزی دقیق، یک پلتفرم آنلاین توسعه داده و حتی موفق به جذب سرمایهگذار خارجی شده است. احتمال رشد چنین شرکتی به مراتب بالاتر خواهد بود.
رویکرد تحلیلی در MHS
رویکرد تیم ما آن است که پیش از هرگونه اقدام برای سرمایهگذاری در عرضه اولیه، بررسی جامعی انجام میشود. این بررسی صرفاً به نام شرکت یا صنعت آن محدود نمیشود، بلکه صورتهای مالی، برنامههای توسعه، سابقه مدیریتی، وضعیت رقابتی و حتی سیاستهای کلان دولتی در آن حوزه نیز تحلیل میشوند.
تجربه نشان داده است که بسیاری از سودهای حاصل از عرضه اولیه تنها در روزهای ابتدایی محقق میشوند و پس از آن، سهام با رکود یا حتی کاهش قیمت مواجه میشود.
ادعا نمیکنیم که همه عرضههای اولیه سودآور هستند، بلکه معتقدیم برخی از آنها دارای پتانسیل رشد واقعیاند و برخی دیگر تنها متأثر از هیجان موقتی بازارند.
بنابراین، پیش از تصمیمگیری برای سرمایهگذاری در هر عرضه اولیه، انجام تحلیل دقیق و تصمیمگیری آگاهانه ضروری است.
چگونه میتوان یک عرضه اولیه مناسب را تشخیص داد؟
تا اینجا متوجه شدیم که عرضه اولیه میتواند فرصت سرمایهگذاری مناسبی باشد، اما نه همیشه و نه بدون بررسی دقیق. حالا به اصل مطلب میپردازیم: چگونه میتوانیم تشخیص دهیم که یک عرضه اولیه ارزش سرمایهگذاری دارد یا خیر. اولین قدم بررسی صنعت و حوزه فعالیت شرکت است. یعنی در ابتدا باید بفهمیم شرکت در چه صنعتی فعالیت میکند و آن صنعت در چه وضعیتی قرار دارد. شرکتهای فعال در حوزههای نوظهور مانند فناوری، انرژیهای تجدیدپذیر، هوش مصنوعی یا سلامت دیجیتال معمولاً پتانسیل رشد بیشتری نسبت به صنایع اشباع شده یا در حال افول دارند. این بررسی اولیه میتواند دیدگاه خوبی درباره آینده شرکت به ما بدهد.
پس از شناخت صنعت، نوبت به بررسی صورتهای مالی شرکت میرسد. حتی اگر تحلیلگر حرفهای نیستید، میتوانید از گزارشهای معتبر استفاده کنید. نکات کلیدی که باید بررسی شوند شامل روند سودآوری شرکت در سالهای اخیر، میزان بدهیها و تعهدات مالی، روند فروش و رشد درآمدها و حاشیه سود عملیاتی است. شرکتی که صرفاً به دلیل تورم رشد کرده و برنامه توسعه مشخصی ندارد، ممکن است پس از عرضه اولیه توانایی رشد بیشتری نداشته باشد.
تیم مدیریت نیز یکی از مهمترین عوامل موفقیت یک شرکت است که باید به دقت بررسی شود. سابقه و تجربه اعضای هیئت مدیره و مدیرعامل، سوابق بورسی و اجرایی آنها و پروژههای موفق قبلی که انجام دادهاند از جمله مواردی است که باید مورد توجه قرار گیرد. یک تیم مدیریت قوی میتواند حتی از یک شرکت متوسط هم ارزش آفرینی کند، در حالی که مدیریت ضعیف ممکن است بهترین فرصتها را هم از بین ببرد. برای مثال اشخاصی مثل ایلان ماسک در راس هر پروژهای که باشند میتوان به رشد و موفقیت آن امیدوار بود.
برنامههای آتی شرکت نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است. شرکتهای حرفهای معمولاً برنامههای توسعه مشخصی برای پس از عرضه اولیه دارند، مانند توسعه خطوط تولید جدید، ورود به بازارهای تازه، ارتقای فناوری و گسترش فعالیتها. اگر شرکتی صرفاً به دلیل شرایط خوب بورس اقدام به عرضه اولیه کرده و برنامه مشخصی ندارد، احتمالاً گزینه مناسبی برای سرمایهگذاری بلندمدت نخواهد بود.
پیش از هرگونه توصیه سرمایهگذاری، تیم تحلیل ما اقدامات جامعی انجام میدهد که شامل تهیه گزارش بنیادی کامل از شرکت، بررسی دقیق وضعیت صنعت و بازار، شبیهسازی رفتار احتمالی سهم پس از عرضه و ارزیابی تمام ریسکها و فرصتها میشود. ما به سرمایهگذاران توصیه میکنیم تنها به سودهای کوتاهمدت فکر نکنند، دیدگاه بلندمدتتری داشته باشند و بدانند که هر عرضه اولیهای لزوماً فرصت خوبی نیست.
عرضه اولیه در ظاهر ممکن است فرصت سودآوری سادهای به نظر برسد، اما در واقعیت نیازمند تحلیل عمیق و تصمیمگیری آگاهانه است. همه عرضههای اولیه یکسان نیستند و هر سودی پایدار نخواهد بود. برای موفقیت در این مسیر باید زمان مناسب ورود را تشخیص داد، با دانش و تحلیل پیش رفت و از تصمیمگیریهای هیجانی پرهیز کرد. ما در MHS معتقدیم سرمایهگذاری موفق یعنی «دیدن آنچه دیگران نمیبینند»، نه دنبال کردن موج هیجانات بازار. با نگاه تحلیلی و بررسی دقیق، میتوانید شانس موفقیت خود را در سرمایهگذاری بر روی عرضههای اولیه به میزان قابل توجهی افزایش دهید. در غیر این صورت، ممکن است تنها مسافری باشید در مسیری ناشناخته با مقصدی نامعلوم.
به یاد داشته باشید که تحلیل قبل از سرمایهگذاری، کلید موفقیت در بازار سرمایه است، در کنار شما هستیم تا بهترین و امنترین تصمیم را برای سرمایهگذاری اتخاذ کنید.