خلیج فارس این روزها در آتش جنگ میان ایران و اسرائیل میسوزد؛ جایی که بیش از ۶۰۰ بیگناه زن، مرد و کودک در موج انفجارها جان دادند و صدها نفر زخمی و بیخانمان شدند. هر شماره در این آمار غمانگیز، قصه یک خانوادهست که امید و آرامششان را در میان دود و آوار از دست دادهاند.
اما درست در دل این تراژدی، تنگهی هرمز به نقطهعطف ماجرا تبدیل شده: مسیر باریک و حیاتی که هر روز نزدیک به ۲۰٪ نفت دنیا از آن عبور میکند. تنها تهدید به بستن این گذرگاه، قیمت نفت را در عرض چند ساعت تا دو رقمی افزایش داده و نفس اقتصاد جهانی، بهویژه آمریکا و اسرائیل، را در گروی خود قرار داده است.
حالا این سؤال پیش میآید: آیا سایهی این تهدید میتواند طرفین را پای میز مذاکره بنشاند و جرقهی صلح را روشن کند، یا نقطه بیبازگشت را رقم خواهد زد و آتش جنگ را شعلهورتر خواهد کرد؟ در ادامه، نگاهی خواهیم انداخت به ابعاد انسانیِ این درگیری، اهمیت استراتژیک تنگهی هرمز و چشماندازهای پیشِ رو برای کاهش تنش یا ادامهی میدان نبرد.
اهمیت تنگه هرمز برای آمریکا
هرچند آمریکا در سالهای اخیر با افزایش تولید داخلی نفت و گاز (بهویژه از طریق منابع شِیل) وابستگی مستقیم خود به واردات انرژی از خلیج فارس را کاهش داده است، اما تنگه هرمز همچنان برای واشنگتن یک نقطهی استراتژیک کلیدی در سیاست جهانی بهشمار میرود. دلیل آن روشن است: بیش از ۲۰ درصد نفت جهان و بخش قابلتوجهی از گاز طبیعی مایع (LNG) از این تنگه عبور میکند؛ انرژیای که کشورهای متحد آمریکا در آسیا (مانند ژاپن، کره جنوبی و هند) و اروپا بهشدت به آن وابستهاند.
بنابراین، هرگونه اختلال در این مسیر، تأثیر فوری بر قیمت جهانی انرژی، ثبات بازارهای بینالمللی، و امنیت اقتصادی شرکای استراتژیک آمریکا خواهد گذاشت – و در نهایت، به واشنگتن هم آسیب میزند. ثبات اقتصادی متحدان، یکی از پایههای قدرت جهانی آمریکاست؛ اگر آنها آسیب ببینند، ساختار جهانی مورد حمایت آمریکا هم دچار بحران میشود.
از سوی دیگر، حضور نظامی آمریکا در اطراف تنگه هرمز – بهویژه استقرار ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا در بحرین – به این کشور اجازه میدهد تا نهتنها از آزادی کشتیرانی در این منطقه دفاع کند، بلکه در بحرانهای منطقهای نقش فعال و بازدارنده ایفا کند. این حضور یک پیام روشن به رقبا، بهویژه ایران و چین، میفرستد: آمریکا هنوز قدرت غالب در خاورمیانه است و اجازه نخواهد داد مسیرهای حیاتی انرژی تهدید شود.
در سطح ژئوپولیتیکی، تنگه هرمز برای آمریکا فراتر از یک مسیر انرژی است؛ این تنگه نماد اعمال نفوذ، بازدارندگی، و حفاظت از نظم مورد نظر واشنگتن در منطقه است. در بحرانهای اخیر – از جمله جنگ موشکی ایران و اسرائیل – آمریکا بار دیگر حضور خود را در منطقه تقویت کرده تا پیام روشنی به ایران و دیگر بازیگران منطقهای بدهد: امنیت این تنگه، بخشی از منافع حیاتی آمریکا باقی مانده است.
اهمیت تنگه هرمز برای اسرائیل
در نگاه اول، ممکن است به نظر برسد که تنگه هرمز – بهعنوان یک گذرگاه دریایی واقع در جنوب خلیج فارس – ارتباط مستقیمی با منافع ژئوپلیتیکی اسرائیل ندارد؛ اما در واقع، این تنگه نقش مهمی در معادلات امنیتی، اقتصادی و راهبردی منطقه ایفا میکند که تأثیر آن بر منافع اسرائیل غیرقابل انکار است.
بخش عمدهای از نفت و گاز جهان – بهویژه منابع مورد نیاز کشورهای آسیایی و اروپایی – از طریق تنگه هرمز عبور میکند. بیثباتی در این مسیر، حتی اگر به بستن کامل تنگه منجر نشود، میتواند باعث افزایش شدید قیمت نفت، نوسانات بازار جهانی انرژی، و ایجاد فشار اقتصادی بر کشورهایی شود که اسرائیل با آنها روابط راهبردی دارد. اقتصاد اسرائیل، که به واردات انرژی و تعامل با اقتصاد جهانی وابسته است، از این بیثباتی متأثر خواهد شد؛ بهویژه در صنایع حملونقل، تولید و صادرات فناوری.
اما فراتر از مسائل اقتصادی، اهمیت اصلی تنگه هرمز برای اسرائیل در بُعد امنیتی و بازدارندگی منطقهای نهفته است. ایران بارها از این تنگه بهعنوان اهرم فشار در برابر غرب استفاده کرده و در بحرانهای منطقهای، تهدید به بستن آن را ابزار بازدارندگی خود دانسته است. از نگاه تلآویو، هرگونه قدرتنمایی ایران در این منطقه نهتنها توازن قوا را بههم میزند، بلکه نشانهای از افزایش نفوذ منطقهای تهران و کاهش قدرت بازدارندگی جبهه غربی است.
اسرائیل بهطور مستمر تحرکات ایران، سپاه پاسداران، و متحدان منطقهای آن (مانند حوثیها، حزبالله و گروههای شبهنظامی شیعه در عراق) را در منطقه خلیج فارس رصد میکند. هرگونه درگیری جدی در تنگه هرمز میتواند به سرعت به تنش در سایر جبههها نیز سرایت کند؛ از جمله در سوریه، لبنان، دریای سرخ، و حتی خود اسرائیل. این گسترش بحران، تهدیدی مستقیم برای امنیت ملی اسرائیل محسوب میشود.
علاوه بر این، تنگه هرمز بخشی از زنجیره ارتباطات نظامی و اطلاعاتی ایران در منطقه است. در بسیاری از موارد، اسرائیل نگرانی خود را از انتقال سلاح، تسلیحات دقیق و فناوری نظامی از طریق شبکههای تحت کنترل ایران در خلیج فارس اعلام کرده است. از این منظر، حفظ توازن و کنترل غیرمستقیم بر تحولات این منطقه، یکی از اهداف امنیتی کلان اسرائیل محسوب میشود.
در مجموع، تنگه هرمز برای اسرائیل نهتنها یک نقطه ژئوپلیتیکی حساس در منطقه خلیج فارس است، بلکه معیاری برای سنجش میزان تهدیدات راهبردی ایران، عمق نفوذ آن در منطقه، و توان بازدارندگی جبهه مقابل بهشمار میرود. از اینرو، هر تحولی در این گذرگاه، با دقت بالا از سوی ساختار امنیتی و سیاسی اسرائیل رصد و تحلیل میشود.
چرا تنشها به تهدید به بستن تنگه هرمز کشیده شد؟
در پی تشدید بیسابقه تنشها میان ایران و اسرائیل، اکنون یکی از حساسترین سناریوهای ممکن در حال شکلگیری است: احتمال بستن تنگه هرمز توسط ایران.
ماجرا از جایی آغاز شد که در ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵، اسرائیل با انجام یک عملیات هوایی گسترده، مجموعهای از اهداف حیاتی در خاک ایران را هدف قرار داد. این حمله شامل تأسیسات نظامی، مراکز فرماندهی، یگانهای موشکی و بخشهایی از زیرساختهای مرتبط با برنامه هستهای ایران بود. منابع رسمی و بینالمللی گزارش دادند که در این حمله، چندین فرمانده ارشد سپاه پاسداران و سامانههای پدافند هوایی آسیب جدی دیدهاند.
طبق گزارش سخنگوی وزارت بهداشت ایران، از آغاز حملات هوایی شبانهی اسرائیل در ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵ تاکنون ۲۲۴ نفر کشته و بیش از ۱۲۰۰ نفر زخمی شدهاند که بهگفته او، ۹۰٪ قربانیان (حدود ۲۰۲ نفر) غیرنظامی بودهاند.
این حملات که علیه تأسیسات نظامی، اما در عمل بخشهایی از زیرساختهای حیاتی مانند انبارهای امدادی و مناطق مسکونی را نیز هدف قرار داد، نقض آشکار اصول حقوق بینالملل بشردوستانه و کنوانسیونهای ژنو مبنی بر تفکیک نیروهای نظامی و غیرنظامی به شمار میرود. مقامهای حقوق بشری سازمان ملل و گزارشها از “کشته شدن زنان، کودکان و سالمندان” در این حملات ابراز نگرانی کرده و بر لزوم تحقیقات مستقل برای بازخواست عاملان این نقضها تأکید دارند.
در پاسخ، ایران تنها چند ساعت بعد، اقدام به پرتاب دهها موشک و پهپاد انتحاری به سمت شهرهای مهم اسرائیل کرد. آژیر خطر در تلآویو و اورشلیم به صدا درآمد و ارتش اسرائیل در حالت آمادهباش کامل قرار گرفت. اما مهمتر از پاسخ نظامی، پاسخ دیپلماتیک و راهبردی ایران بود که ابعاد خطر را به سطحی بالاتر رساند.
در ۱۴ ژوئن، اسماعیل کاظمی، فرمانده پیشین سپاه قدس و نماینده مجلس، در اظهاراتی رسمی اعلام کرد که:
«بستن تنگه هرمز یکی از گزینههای جدی ماست. این نه تهدید، بلکه یک حق مشروع در برابر تجاوز اسرائیل و سکوت کشورهای غربی است.»
این سخنان، برای نخستینبار در این سطح، بحث بستن تنگه هرمز را از یک تهدید تکراری، به یک تصمیم راهبردی در حال بررسی تبدیل کرد.
چرا ایران به تنگه هرمز متوسل شد؟
تنگه هرمز یکی از معدود ابزارهای فشار استراتژیک ایران در مواجهه با ائتلاف گستردهای از بازیگران منطقهای و بینالمللی است. دلایل استفاده از این اهرم عبارتاند از:
عدم توازن قدرت نظامی هوایی با اسرائیل: ایران بهخوبی میداند که در نبرد هوایی مستقیم، توان مقابله با اسرائیل (و در صورت ورود آمریکا، غرب) را ندارد. در نتیجه، بهجای پاسخ متقارن، به سراغ پاسخ نامتقارن میرود.
اهرم اقتصادی جهانی: بستن تنگه، بلافاصله قیمت جهانی نفت را بالا میبرد و باعث شوک به اقتصاد جهانی میشود. این فشار میتواند افکار عمومی، دولتهای اروپایی و چین را به واکنش وادار کند.
پیام به متحدان منطقهای اسرائیل: ایران با این تهدید، کشورهای عربی حوزه خلیج فارس – مانند امارات و عربستان – را نیز تحت فشار قرار میدهد، چرا که بستن تنگه به صادرات نفت آنها ضربه میزند.
نشاندادن اراده و ظرفیت بازدارندگی: ایران میخواهد به جهان (و بهویژه آمریکا و اسرائیل) نشان دهد که در صورت عبور از خطوط قرمز، تنها نظارهگر نخواهد بود.
کشورهایی که احتمالاً در صورت بسته شدن تنگه هرمز مداخله خواهند کرد
با توجه به اهمیت راهبردی تنگه هرمز در جریان انرژی جهانی، بسته شدن این مسیر نهتنها برای کشورهای منطقه، بلکه برای قدرتهای جهانی یک بحران حیاتی بهحساب میآید. در چنین سناریویی، مجموعهای از کشورها – از قدرتهای نظامی تا واردکنندگان عمده انرژی – احتمالاً بهشکلهای مختلف مداخله، فشار یا مشارکت امنیتی خواهند داشت.
Nato US ایالات متحده آمریکا و متحدان ناتو
آمریکا اصلیترین بازیگر نظامی در خلیج فارس است. ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا که در بحرین مستقر است، مأموریت مستقیم دفاع از آزادی کشتیرانی در منطقه را دارد. از سال ۲۰۱۹، واشنگتن رهبری ائتلاف دریایی موسوم به:
International Maritime Security Construct (IMSC)
را بر عهده دارد، که اعضای آن شامل بریتانیا، استرالیا، بحرین، عربستان، امارات و چند کشور اروپایی است. مأموریت این ائتلاف، نظارت، اسکورت کشتیهای تجاری و بازدارندگی در برابر تهدیدات احتمالی از سوی ایران در تنگه هرمز است.
در صورت بسته شدن تنگه، واشنگتن احتمالاً با استفاده از ناوشکنها، زیردریاییها، و پهپادهای شناسایی در تلاش برای باز نگهداشتن مسیر خواهد بود – حتی در صورت نیاز از طریق اقدام نظامی مستقیم.
GB FR بریتانیا و فرانسه
بریتانیا و فرانسه بهعنوان دو قدرت دریایی اروپایی، حضور فعال در منطقه دارند. نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا بهصورت تاریخی در خلیج فارس حضور داشته و بارها از کشتیهای تجاری محافظت کرده است. فرانسه نیز از سال ۲۰۲۰، مأموریت EMASoH (European Maritime Awareness in the Strait of Hormuz) را با مشارکت کشورهای اروپایی راهاندازی کرده است. اعضای این مأموریت شامل:
- بلژیک
- دانمارک
- ایتالیا
- هلند
- نروژ
هستند که با هدف رصد و تضمین امنیت دریانوردی در تنگه هرمز فعالیت میکنند. در صورت تهدید جدی، این مأموریت ممکن است از نظارت صرف وارد مرحله عملیات محدود حفاظتی شود.
SA AE کشورهای عربی حوزه خلیج فارس
عربستان سعودی و امارات متحده عربی دو صادرکننده بزرگ نفت از مسیر تنگه هرمز هستند، اما برای مقابله با تهدید احتمالی، خطوط لوله جایگزین احداث کردهاند:
- خط لوله شرق-غرب عربستان (از خلیج فارس به دریای سرخ)
- پایپلاین امارات به بندر فجیره در دریای عمان
با این حال، این مسیرهای جایگزین ظرفیت محدودی دارند و امنیت انرژی و صادرات نفت این کشورها همچنان به باز بودن تنگه وابسته است. در صورت بستهشدن تنگه، آنها ممکن است با حمایت لجستیکی و اطلاعاتی از نیروهای غربی، در عملیات نظامی یا امنیتی مشارکت کنند.
CN IN چین و هند
چین و هند دو مصرفکننده بزرگ نفت هستند که بخش قابلتوجهی از واردات انرژیشان از طریق تنگه هرمز انجام میشود. بستهشدن تنگه برای این کشورها نهتنها یک تهدید اقتصادی، بلکه یک تهدید استراتژیک محسوب میشود.
در سالهای اخیر، چین حضور دریایی خود در دریای عرب و اقیانوس هند را افزایش داده و احتمالاً در صورت ادامه بحران:
- از طریق دیپلماسی شدید علیه ایران و غرب فشار وارد خواهد کرد
- ممکن است برای حفاظت از کشتیهای خود، شناورهای نظامی محدود یا اسکورت تجاری اعزام کند
هند نیز که دارای پایگاه دریایی در جزیره “دیو” و مشارکت در رزمایشهای مشترک با آمریکا و ژاپن است، ممکن است از ظرفیت نظامی برای حفاظت از منافع خود بهره ببرد.
JP KR ژاپن و کره جنوبی
اگرچه فاقد حضور نظامی گسترده در منطقه هستند، اما وابستگی شدید به انرژی خلیج فارس، این دو کشور را وادار میکند بهشکل جدی وارد میدان شوند. آنها احتمالاً:
- از ائتلافهای بینالمللی حمایت لجستیکی و مالی میکنند
- از طریق فشار دیپلماتیک به ایران و رایگیری در شورای امنیت فعال میشوند
- یا حتی به اعزام ناوهای اسکورت برای کشتیهای خود در چارچوب دفاع از خود متوسل میشوند.
پیامدهای جهانی بسته شدن تنگه هرمز
اگر ایران تصمیم به بستن تنگه هرمز بگیرد – حتی برای مدت کوتاه – جهان با پیامدهای فوری و شدید مواجه خواهد شد:
۱. افزایش بیسابقه قیمت نفت
بیش از ۲۰٪ از نفت جهان از تنگه هرمز عبور میکند. بسته شدن این مسیر، ممکن است قیمت هر بشکه نفت را به بالای ۲۰۰ دلار برساند. این افزایش، بر همه بازارهای انرژی، از آسیا تا اروپا و آمریکا اثر میگذارد.
۲. واکنش نظامی کشورهای غربی
آمریکا، بریتانیا و فرانسه احتمالاً از «آزادی ناوبری» دفاع خواهند کرد و ممکن است در قالب ائتلاف دریایی یا حتی عملیات نظامی محدود، وارد عمل شوند.
۳. بیثباتی در بازارهای مالی
بازارهای بورس، نرخ ارز، و سرمایهگذاری جهانی تحت فشار قرار میگیرند. بحران انرژی به بحران اقتصادی جهانی منجر خواهد شد.
۴. بازآرایی اتحادها در منطقه
کشورهای عربی خلیج فارس، که با اسرائیل همکاری امنیتی دارند، ناچار خواهند بود بین فشار ایران و وابستگی امنیتی به غرب یکی را انتخاب کنند. همین مسئله، معادلات جدیدی در منطقه ایجاد خواهد کرد.