امروزه داشتن اطلاعات درباره اقتصاد ضروریست، اخبار و تغییرات دنیای اقتصاد بزرگ و کوچک نمیشناسد و همه را درگیر و مطلع میسازد.
در این مقاله قرار است با هم درباره اقتصاد بیاموزیم، موضوعی که شاید در نگاه اول بسیار خشک و دانشگاهی به نظر برسد، اما در واقعیت روزانه هزاران موقعیت برایمان پیش میآید که به نحوی درگیر اقتصاد و مسائل اقتصادی هستیم. از خرید یک قهوه گرفته تا تمام کارهایی که برای درآمد زایی انجام میدهیم، تفکرات اقتصادی و روشی که در پیش داریم بر ما تأثیر میگذارند و تمام اتفاقاتی که رخ میدهند نتایج اقتصادی برای ما در پیش دارند.
قرار است در مقاله پیش رو بیشتر با علم اقتصاد آشنا شویم و درباره اقتصاد کلان و تفاوت آن با اقتصاد خرد بیشتر صحبت کنیم.
تعریف اقتصاد
به صورت کلی در تعریف ساده، اقتصاد به معنای تصمیمگیری درست از انتخابهای محدود ما برای رسیدن به بیشترین حجم نیازهای نامحدود ماست. حالا این به چه معناست؟
به صورت کلی اگر نگاه کنیم، بیشتر امکاناتی که در اختیار ماست مثل زمان، پول، خدمات و… به صورت محدود در اختیار ما قرار دارند. ما پول را به صورت محدود داریم، زمانی که برای انجام کارها داریم محدود است، و امکان دریافت خدمات و امکانات محدودی را داریم، پس اقتصاد میآید تا به ما کمک کند هوشمندانهترین انتخاب را انجام دهیم تا بتوانیم با این محدودیتها به بیشترین خواستههایمان برسیم.
مثلاً با ۱۰۰ هزار تومان پولی که دارم چه انتخاب هوشمندانهای میتوانم انجام دهم؟ یا با درآمد نفتی چه کار هوشمندانهای میتوانیم انجام دهیم؟ در تمام این تصمیمگیریها اقتصاد است که جریان دارد و به ما کمک میکند تا رشد کنیم، به خواستههای بیشتری برسیم، یا یک دولت رشد کند و به خواستههای بیشتری برسد. تمام این موارد زیرشاخههای اقتصاد هستند و اقتصاد یک علم بسیار زنده و پویا است که کمک میکند تا ما بتوانیم به خواستهها و اهداف بیشتری برسیم.
پس اقتصاد علمی است که به ما کمک میکند تا انتخاب هوشمندانهای بین محدودیتهایمان برای رسیدن به خواستههای نامحدودمان داشته باشیم، چه برای زمان، چه برای خدمات و چه برای پول. این موضوع هم در سطح فردی وجود دارد، اینکه مثلاً من چه تصمیمات اقتصادی برای خودم میگیرم و هم در سطح شرکتها و دولتها وجود دارد و به همین صورت بزرگتر و پویا تر میشود.
اقتصاد در زندگی روزمره
شما خیلی وقتها در زندگیتان با اقتصاد سروکار دارید بدون اینکه اسم آن را بدانید. مثلاً وقتی تصمیم میگیرید چه شغلی انتخاب کنید، شاید به نظر شما اقتصاد نباشد، اما مطمئنا دارید فکر میکنید که چطور از زمانتان و خدماتی که میتوانید ارائه دهید بیشترین بهرهوری را داشته باشید تا به تمام خواستههایتان برسید. پس این هم یک تصمیم اقتصادی است. برای همین است که میگویند اقتصاد هم یک علم زنده است و هم علمی که در تمام زندگی میتوان آن را دید. شما هر جای زندگیتان را نگاه کنید میتوانید تأثیرات اقتصاد را در آن ببینید.
اگر مفهومی انقدر به صورت گسترده روی زندگی ما تاثیر دارد، پس قطعا آشنایی با اقتصاد یکی از مهمترین نکاتی است که هر فرد باید در زندگیاش روی آن کار کند و با آن آشنا شود، دانشش را پرورش دهد و بتواند از این علم در تصمیمات خود به بهترین شکل استفاده کند.
اقتصاد کلان و خرد
اکنون که اقتصاد را به صورت کلی شناختیم، بیایید کمی جزئینگرتر شویم. میخواهیم درباره اقتصاد دولتها و اقتصاد کشورها نکاتی را بیاموزیم تا بتواند به ما کمک کند که برای تحلیل و سرمایهگذاری، بتوانیم اقتصاد مناسبی را پیدا کنیم که در آن بستر سرمایه گذاری کنیم. زیرا سرمایهگذاری مثل یک درخت است و تا زمانی که ریشه آن که اقتصاد است سالم نباشد، شما نمیتوانید انتظار داشته باشید که تنه، شاخهها یا حتی میوه آن درخت هم سالم باشد.
در یک اقتصاد سالم، صنایع سالم، سهامهای سالم و شرکتهای سالم به وجود میآیند. برای مثال وقتی به کشورهایی مانند آمریکا یا چین نگاه میکنیم که اقتصاد محکمی دارند، میتوان دید که صنایع شان پتانسیل رشد دارند و همین باعث میشود سهامها و شرکتهای این کشورها رشد کنند و بازدهی مناسبی داشته باشند.
اکنون که دانستید چرا باید سرمایهگذاری را با اقتصاد پیوند بزنیم و اقتصاد را بخوانیم تا بتوانیم سرمایهگذاری بهتری داشته باشیم، به سراغ خود اقتصاد میرویم.
اقتصاد به صورت کلی دو بخش دارد: اقتصاد کلان و اقتصاد خرد.
اقتصاد کلان
اقتصاد کلان در واقع اقتصاد را از دور و به صورت کلیتر نگاه میکند. چیزهایی مثل آمار تورم، آمار بیکاری، آمار GDP، نرخ بهره و سیاستهای پولی و مالی را بررسی میکند. در اقتصاد کلان یک سری شاخصها داریم که به آنها Lagging Indicator یا شاخصهای تأخیری میگویند. یعنی شاخصهایی که بعد از اتفاقات مختلف اعدادشان تغییر می کند. مثلاً قیمت یک سری کالاها افزایش پیدا میکند و بعد از یک بازه زمانی میبینیم آمار تورم رشد کرده است. یا نرخ بیکاری اول زیاد میشود و بعد در آمارها تاثیر گذاشته و افزایش پیدا میکند؛ این شاخصها معمولاً کلان هستند.
همینطور سیاستهای پولی را داریم، یعنی انتخابهایی که بانک مرکزی برای سیاستهای خودش انجام میدهد. اما در کنار آن یک سری شاخصها هستند که به صورت کلی اقتصاد را نگاه میکنند و حالت تأخیری دارند.
اقتصاد خرد
از طرف دیگر اقتصاد خرد چیست؟ اقتصاد خرد به این نگاه میکند که چرا یک فرد دارد کار بخصوصی را انجام میدهد. مثلاً چرا یک کالایی را میخرد، چرا یک کالایی را میفروشد، چرا پولش را پسانداز میکند؟ همینطور نگاه میکند که شرکتها چه عملکردی دارند، مثلاً چرا یک شرکت افزایش درآمد برای کارکنانش ایجاد کرده. تمام اینها جز اقتصاد خرد میشوند. در حقیقت اقتصاد خرد تکتک اجزای اقتصادی را بررسی میکند.
اما تفاوت این دو چیست؟ همانطور که از اسامی مشخص است، اقتصاد کلان بزرگتر و کلیتر به قضیه نگاه میکند.
ولی از طرف دیگر شاخصهای خرد معمولاً Leading Indicator یا شاخصهای پیشرو هستند. یعنی شاخصهایی که باعث میشوند شاخصهای کلانی که قبلاً گفتیم شکل بگیرند.
اگر بخواهیم با یک مثال این موضوع را روشن تر کنیم، فرض کنید یک شرکت افزایش درآمد برای کارکنانش ایجاد میکند. اینجا شاخص درآمد ساعتی افراد افزایش پیدا میکند، این افزایش درآمد میتواند باعث قدرت خرید بیشتر شود برای آن افراد. حالا آن افراد وقتی میروند و با پولشان خرید میکنند، میتوانند با قیمت بالاتر کالاها را بخرند و این باعث افزایش تورم میشود. پس اول شاخص درآمد ساعتی رشد کرد، بعد از آن تورم رشد کرد. یعنی اقتصاد خرد باعث تغییرات اقتصاد کلان شد.
شاخصهای اصلی اقتصاد کلان
حالا کمی بیشتر با شاخصهای اصلی اقتصاد کلان آشنا میشویم. بخش اول که ما ایرانیها خیلی خوب با آن آشنا هستیم، بحث تورم است. تورم یعنی میزان افزایش قیمتها که میتواند ماهانه، سالانه یا فصلی باشد. مثلاً کالایی که سال پیش با ۱۰ هزار تومان میخریدیم، امسال شده ۱۳ هزار تومان و آن ۳۰ درصد رشد قیمت، تورم ایجاد کرده است.
شاخص بعدی نرخ بهره است. نرخ بهره یعنی میزانی که وام دادن در یک کشور ارزش دارد. مثلاً شما میخواهید از بانک وام بگیرید، به شما میگویند که نرخ بهره ۲۰ درصد است. در واقع زمانی نرخ بهره افزایش پیدا میکند تا مردم و شرکتها کمتر وام بگیرند و پول کمتری داشته باشند تا نتوانند خریدهای بیشتری انجام دهند و تورم کنترل شود. برعکس آن هم هست؛ مثل اتفاقی که سال ۲۰۲۱ بعد از کرونا شاهد آن بودیم، که با کاهش نرخ بهره، کمک کردند مردم و شرکتها بیشتر وام بگیرند تا چرخه اقتصادی دوباره راه بیفتد.
به این ابزارها میگویند سیاستهای پولی، یعنی ابزارهایی که بانک مرکزی استفاده میکند تا اقتصاد را کنترل کند، مثل نرخ بهره یا چاپ پول.
مورد بعدی نرخ بیکاری است که از شاخصهای دیگر راحتتر است. نرخ بیکاری درصد افراد بیکار را میسنجد، اما فقط افرادی را حساب میکند که اولاً به سن کار رسیدهاند و دوماً تمایل به کار کردن دارند. مثلاً یک نفر ۳۰ ساله که تمایلی به کار کردن ندارد، جزو آمار بیکاری حساب نمیشود؛ معمولاً نرخ بیکاری را در یک بازه ۳ تا ۴ درصدی نگه میدارند و اگر خیلی پایین بیاید، میتواند باعث تورم شود.
مثلاً در دوره کرونا نرخ بیکاری به نزدیک ۸ درصد رسید که خیلی بالا بود و باعث شد درآمدها کم شوند و چرخه اقتصادی از کار بیفتد.
سیاست های مالی
یک بحث دیگر سیاستهای مالی است. اینها ابزارهای دولت هستند، مثلاً تعیین میزان بودجه هر صنعت، دادن بستههای حمایتی به شرکتها یا تعیین میزان مالیات. دولت با این ابزارها میتواند بازار را رشد دهد یا جلوی رشدش را بگیرد. مثلاً در دوره ترامپ، با کاهش مالیات شرکتهای آمریکایی سعی کرد سودشان را بیشتر کند و اقتصاد آمریکا را تقویت کند.
سرمایهگذاری و اقتصاد
تمام این مواردی که گفتیم ارکان اصلی اقتصاد بودند. ما اقتصاد را به دو بخش تقسیم کردیم، درباره اقتصاد کلان و قسمتهای مختلفش صحبت کردیم، شاخصهای خرد را هم شناختیم و فهمیدیم چرا باید اقتصاد را بشناسیم. هم برای سرمایهگذاری و هم برای زندگی روزمره.
همیشه یادتان باشد برای سرمایهگذاری باید اقتصاد را درک کنید، شما تا زمانی که اقتصاد را نفهمید، نمیتوانید به یک سهام خوب برسید. شاید یک شرکت پتانسیل رشد داشته باشد، اما به خاطر اقتصاد بد نتواند رشد کند، مثل خیلی از شرکتهای ایرانی که پتانسیل رشد دارند، اما به خاطر مشکلات اقتصادی، صادراتشان کم میشود یا محصولاتشان به مشکل میخورد.
اما هر تهدیدی یک فرصت هم هست! وقتی شرایط تورمی بد میشود، پول به یک سمتی حرکت میکند یا به سمت کالاها میرود یا به سمت بعضی شرکتها، مثلاً الان با تعرفههایی که ترامپ در آمریکا برای سایر کشورها و چین قرار داده است، شرکتهای آمریکایی که وابسته به واردات نباشند میتوانند رشد کنند، چون مردم مجبورند از تولید داخلی استفاده کنند. پس ما باید در اقتصاد دنبال فرصتها باشیم و دیدن فرصت ها تنها زمانی ممکن است که سواد مالی خود را بالا ببرید.
اکنون که تفاوت اقتصاد کلان و خرد را فهمیدیم و شاخصهای مهم را شناختیم. از شما میخواهیم که خود را از اقتصاد جدا ندانید، و هم برای انتخاب بهترین مسیر سرمایهگذاری و هم برای بهبود زندگی روزمره همواره درباره اقتصاد مطالعه کنید.
در مسیر آموختن اقتصاد و سرمایه گذاری همواره تیم MHS با کارشناسان و تحلیلگران حرفهای آماده مشاوره به شماست.