حتما برای شما هم سوال پیش آمده که چه عواملی قیمتها را به وجود میآورد و چرا قیمت برخی کالاها در یک بازه زمانی افزایش یا کاهش میابد؟
بازارهای مالی همواره تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار دارند که بهعنوان محرکهای بازار شناخته میشوند. این محرکها میتوانند باعث نوسانات قیمت کالا و خدمات، تغییرات در روند سرمایهگذاریها و حتی ایجاد بحرانهای اقتصادی شوند. شناخت و بررسی این عوامل به سرمایهگذاران، تحلیلگران و سیاستگذاران کمک میکند تا تصمیمات بهتری برای کنترل بازار اتخاذ کنند.
بصورت کلی عامل اصلی که باعث تکان خوردن قیمتها میشود مفهوم عرضه و تقاضاست.
عرضه و تقاضا دو مفهوم اساسی در علم اقتصاد هستند که نقش مهمی در تعیین قیمتها ایفا میکنند. این دو مفهوم در تعامل با یکدیگر هستند و اساس تشکیل دهنده بازارهای آزاد میباشند که بر تصمیمات تولیدکنندگان، مصرفکنندگان و سرمایهگذاران تأثیر مستقیم میگذارند.
عرضه و تقاضا
عرضه به میزانی از کالا یا خدماتی اشاره دارد که تولیدکنندگان تمایل به فروش آن دارند حاضرند در یک قیمت مشخص و در یک دوره زمانی معین به بازار عرضه کنند، آن میزانی از کالا یا خدمات که خریدار توانایی گرفتن آن را دارد.
تقاضا به مقدار کالا یا خدماتی اشاره دارد که مصرفکنندگان توانایی و تمایل به خرید آن در یک قیمت مشخص در یک بازه زمانی معین را دارند.
پس یعنی همواره تولیدکنندگان کالا یا خدماتشان را برای متقاضیان عرضه میکنند.
اما این دو اصل چگونه باعث تغییر و نوسان قیمتها میشوند؟
طبیعتا اگه تقاضا برای داشتن محصولی که تعداد آن کم است بالا باشد، فروشنده آن را به گروهی عرضه میکند که حاضرند مبلغ بیشتری بابت آن محصول بپردازند، و بالعکس اگر تعداد محصولی زیاد باشد ولی تقاضا برای خرید آن کم باشد، فروشنده مجبور میشود آن کالا یا خدمات را با قیمت کمتری عرضه کند تا خریداران را تشویق به خرید کند.
چه عواملی، عوامل مؤثر بر عرضه هستند؟
چندین عامل مختلف میتوانند میزان عرضه را کم کنند یا افزایش دهند، یکی از این عوامل افزایش قیمتهاست که به قانون عرضه معروف است. با افزایش قیمت، انگیزه تولیدکنندگان برای عرضه بیشتر میشود.
اگر فروشنده ببیند که کالا یا خدماتی که ارائه میدهد به قیمت خوبی به خرید میرسند تمایل بیشتری برای فروش آنها دارد.
همچنین پیشرفت فناوری و ورود ابزارهای کاربردی به بازار معمولاً باعث کاهش هزینهها و افزایش سرعت تولید و در نتیجه بیشتر شدن عرضه میشود.
از طرف دیگر افزایش هزینههای مواد اولیه، دستمزد کارگران یا انرژی میتواند عرضه را محدود کند.
افزایش مالیات یا مقررات سختگیرانه، افزایش تعرفهها یا سیاستگذاری های بخصوص نیز میتوانند از عوامل کاهش عرضه باشند. عواملی مانند جنگ، تحریمها یا بلایای طبیعی نیز ممکن است عرضه را کاهش دهند یا به کل مختل کنند.
عوامل موثر بر تغییر تقاضا
بطور مقابل برخی عوامل نیز باعث کاهش یا افزایش تقاضا میشوند.
اولین و اصلیترین عامل “قانون تقاضا” نام دارد. معمولاً با افزایش قیمت، تقاضا کاهش مییابد.
برای مثال اگر شما بخواهید یک کالا را خریداری کنید و متوجه شوید آن کالا افزایش قیمت داشته و کالای ضروری نیست، ممکن است از خرید آن صرفنظر کنید یا به دنبال جایگزین ارزان قیمت تر باشید.
برای مثال تمایل و تقاضای شما برای خرید یک کالای تفریحی مثل نوشیدنی انرژیزا که افزایش قیمت زیادی داشته، کاهش میابد.
البته این قانون بیشتر برای کالاهایی صادق است که جز نیاز روزمره یا اصلی شما قرار نمیگیرند، کالاهایی مثل داروها یا اقلام ضروری کشش قیمت بیشتری دارند، موضوعی که در CFA (مهم ترین مدرک مالی دنیا) به آن اشاره میشود، اینکه یک کالا چقدر کشش قیمت دارد و تا چه قیمتی خریدار توان و علاقه به خرید آن دارد.
برای مثال شما علاقه یا عادت دارید که همیشه کالایی مثل نوشابه کوکاکولا را در منزل داشته باشید و استفاده کنید، اما اگر زمانی قیمت این محصول از ۳۰ هزار تومان به ۱۰۰ هزار تومان برسد این کشش در شما از بین میرود و تمایل شما برای خرید کوکاکولا کم میشود.
عامل دیگری که بر میزان تقاضا موثر است درآمد مصرفکننده میباشد. افزایش درآمد معمولاً تقاضا برای کالاهای معمولی را بالا میبرد، اما ممکن است تقاضا برای کالاهای کمکیفیت را کاهش دهد.
همچنین سلیقه و ترجیحات افراد، تغییر در مد، فرهنگ یا تبلیغات میتواند تقاضا را تحت تاثیر قرار دهد.
عامل موثر بعدی قیمت کالاهای مرتبط است
برای مثال میزان تقاضای کالاهای مکملی مانند بنزین و خودرو به هم وابسته اند، افزایش قیمت بنزین ممکن است تقاضا برای خودرو را کاهش دهد، یا بالعکس افزایش تعداد خودروها باعث افزایش میزان تقاضای بنزین میشود. مورد دیگر تقاضا برای کالاهای جایگزین است برای مثال افزایش قیمت قهوه میتواند تقاضا برای چای را افزایش دهد، یا افزایش قیمت برند هایی مثل اپل یا سامسونگ باعث میشود که تقاضا برای خرید تلفنهای همراه شیائومی افزایش یابد. عامل دیگر انتظارات آینده است، اگر مصرفکنندگان پیشبینی کنند که قیمت یک کالا در آینده افزایش مییابد، ممکن است تقاضای فعلی را بالا ببرند. مثل زمانی که خبر گران شدن بنزین یا برنج باعث هجوم افراد به پمپ بنزین ها یا سوپر مارکتها میشود. البته در برخی موارد استثناهایی هم وجود دارد که در آن رابطه سنتی عرضه و تقاضا تغییر میکند. کالاهای گیفن (Giffen Goods) با افزایش قیمت، تقاضا بیشتر میشود مانند برخی کالاهای اساسی مثل برنج در شرایط فقر. همچنین افزایش قیمت کالاهای لوکس (Veblen Goods) باعث افزایش تقاضا میشود، چون مصرفکنندگان آن را نماد ثروت میدانند مانند ساعتهای لوکس.نقطه تعادل بازار
تعادل بازار زمانی اتفاق میافتد که میزان عرضه و تقاضا با هم برابر شوند و قیمت به سطحی برسد که نه مازاد عرضه وجود دارد و نه کمبود تقاضا؛ اگر در این وضعیت عرضه و تقاضا را یک کسر در نظر بگیریم، نه مخرج کسر کم و زیاد میشود نه صورت آن.نقاط حمایت و مقاومت
حمایت و مقاومت دو مفهوم کلیدی از مفاهیم تحلیل تکنیکال هستند است که هر معاملهگر نسبتا حرفهای هم در بازار حداقل یک بار آن را شنیده است. این نقاط نشاندهنده سطوحی هستند که در آنها فشار خریداران یا فروشندگان به حدی قوی است که میتواند روند قیمت را تغییر دهد.
نقطه حمایت در واقع یک مرز فرضی است که اجازه نمیدهد قیمت یک ارز یا سهام یا به طور کلی یک دارایی با کاهش شدید مواجه شود. این اتفاق زمانی رخ میدهد که قیمت یک دارایی در حال کاهش بوده و حال با رسیدن به نقطه یا سطح حمایت حرکت یا ادامه سقوط آن متوقف شود. در واقع، در محدوده حمایت است که مسیر سقوط ارزش یک دارایی به انتها میرسد و از کاهش قیمت آن جلوگیری میشود.
از طرف دیگر در مقابل شرایطی نیز وجود دارد که قیمت یک سهم یا ارز در حال افزایش بی رویه میشود. در این شرایط نیز روند صعودی قیمت یک دارایی با رسیدن به نقطه مقاومت متوقف خواهد شد. در واقع سطح یا همان نقطه مقاومت از افزایش قیمت کنترل نشده یک دارایی جلوگیری میکند.
همانطور که احتمالاً حدس میزنید، دو سطح حمایت و مقاومت ارتباط مستقیمی با عرضه و تقاضا در بازار دارد و از آن نشات میگیرند، زیرا زمانی که تقاضای یک دارایی بیشتر شود، قیمت آن نیز به طبع افزایش پیدا میکند. در مقابل، زمانی که عرضه یک دارایی بیشتر شود، قیمت آن دارایی نیز با کاهش مواجه میشود.
استراتژی بازخرید سهام
بازخرید سهام یکی از راهکارهای مهم مالی رایج میان شرکت های بزرگ است که برای مدیریت ساختار سرمایه، افزایش ارزش سهام و بهبود معیارهای مالی از آن استفاده میکنند. در استراتژی بازخرید، شرکت بخشی از سهام منتشر شده خود را از بازار خریداری میکند. این عمل میتواند تأثیرات قابل توجهی بر قیمت سهامشان، سود هر سهم (EPS) و دیدگاه سرمایهگذاران فعلی و آتی داشته باشد.
مهمترین دلیلی که شرکت ها دست به بازخرید سهام خود میزنند به قصد افزایش ارزش سهام است. زیرا با کاهش تعداد سهام موجود شرکت در بازار، و پایین آمدن عرضه سهام، تقاضا برای سهام موجودی که باقیمانده افزایش می یابد و به طبع قیمت سهام نیز رشد می یابد.
برای مثال سهام شرکت اپل را در نظر بگیرید، اگر این شرکت ۱۰۰ سهم داشته باشد و ۹۰ نفر سهام این شرکت را خریداری کرده باشند، ۱۰ نفر دیگر نیز میتوانند باقی سهام را خریداری کنند تا عرضه سهام به پایان برسد، حال اگر این شرکت تصمیم بگیرد که با بازخرید سهام انجام دهد و ۱۰۰ متقاضی بخواهند ۹۰ سهم را خریداری کنند، رقابتی پیش میآید که فشار تقاضا را بر عرضه افزایش میدهد و ارزش سهام بالا رفته و سرمایه سهامداران نیز رشد میکند
بنابراین با توجه به این کارکرد متوجه شدید که بازخرید سهام یک ابزار قدرتمند در مدیریت شرکتها است که میتواند هم به نفع آنها و هم به نفع سرمایهگذاران و سهامداران تمام شود، بنابراین بهتر است هنگام خرید سهام و سرمایه گذاری با بررسی انگیزه و موقعیت مالی شرکت ها دقت کنید که بازخرید جز استراتژی شرکتی که قصد دارید سهام آن را تهیه کنید هست یا خیر یا اینکه آیا این اقدام میتواند برای شرکت سودزا باشد یا صرفا یک اقدام کوتاه مدت برای حفظ ظاهر مالی آنهاست، تا در طول زمان با آگاهی ارزش سهام شما افزایش یابد. در ارتباط با بررسی اینگونه استراتژیها همیشه میتوانید با مشاوران ما در هلدینگ MHS در تماس باشید.
سایر محرک های بازار
همواره محرک های دیگری نیز بجز عرضه و تقاضا وجود دارند که ممکن است بر روی قیمت گذاری ها موثر باشند، برخی از آنها بنیادی و برخی نیز جز عوامل روانی هستند.
عوامل بنیادی به متغیر های اقتصادی، مالی و سیاسی مرتبط هستند و تاثیر مستقیم بر ارزش دارایی ها دارند، برخی از مهمترین آنها مثل:
افزایش تورم، افزایش تورم بجز اینکه باعث کاهش قدرت خرید و تقاضای بازار میشود، تاثیر مستقیم بر افزایش نرخ بهره در بازار سهام و اوراق قرضه نیز دارد، تصمیمات بانکهای مرکزی درباره نرخ بهره بر هزینه استقراض و بازدهی سرمایهگذاری ها اثر گذار است.
همچنین رشد و رکود اقتصادی بر سودآوری شرکتها و ارزش سهام آنها و نرخ بیکاری تاثیر مستقیم دارد.
از طرفی سیاستهای دولتی نیز درباره تغییر نرخ مالیات بر سود شرکت ها و سرمایهگذاران اثر میکند، همچین افزایش یا کاهش نقدینگی توسط بانک های مرکزی بر نرخ بهره و تورم نقش دارد.
انتخابات، تغییر دولت ها و تغییر سیاستهایشان، جنگ و تنش های سیاسی و بی ثباتی در تصمیمگیری سیاستمداران منجر به فرار سرمایه و نوسانات شدید بازار میشود.
همچنین عوامل روانی مثل رفتارهای جمعی(گلهای) و هجوم به سمت یک نوع بازار بخصوص مثل ساختن شایعاتی درباره گرانتر شدن یا ارزان شدن داراییها ممکن است باعث هراس از جا ماندن و فروش یا خرید بیرویه شود. با افزایش سواد مالی خود میتوانید تا حدی از اثر گله ای جلوگیری کنید.
از طرفی اظهار نظر افراد تاثیر گذاری مانند روسای بانکهای مهم و یا مدیران شرکت های قدرتمند نیز ممکن است جهت بازار را تغییر دهد و در ادامه باعث کاهش یا افزایش قیمتها شود.
در نهایت دریافتید که عرضه و تقاضا دو نیروی اصلی تعیینکننده قیمتها در بازار هستند. درک و آگاهی از این مفاهیم به تولیدکنندگان، مصرفکنندگان و سرمایهگذاران کمک میکند تا همواره در مسیر درست حرکت کنند و تصمیمات بهتری بگیرند. دانستن کارکرد و نحوه تعادل بین عرضه و تقاضا تعیینکننده کارایی بازار است، اما هرگز نباید از عوامل دیگری مانند سیاستهای دولت، تحولات جهانی و رفتارهای روانی نیز غافل ماند، این مسائل هر گاه میتوانند این تعادل را برهم بزنند.
پیشنهاد میکنیم برای شناخت دقیق عرضه و تقاضا و سایر محرک های قیمت گذاری که کلید موفقیت در بازارهای رقابتی هستند با مشاوران ارشد ما در هلدینگ MHS در تماس باشید.
عالی بود ممنون لذت بردم